loading...
تنوع موضوعی در تالار 707
تالار وبلاگ 707

خبرنامه

  • من از دوستان عزيزم خواهش دارم كه منت بزارن سر ما و عضو بشن ولي اگر كسي تمايل به عضويت نداره مي تونه با نام كاربري      demo    و رمز عبور   demo  به طور موقت وارد بشه و متن خودش رو در انجمن و سايت درج كنه . به تشكر از شما .


  •  دوست عزیز بهترین حالت نمایش در مرورگرهای Mozilla Firefox و  Google Chrome  می باشد
  • دوستان عزیز کم لطفی نکنید و لطفا نظرتون رو هم بگید به ما ...
  • دعوت به همکاری : دوستانی که مایل به همکاری با ما هستن لطفا پیغام بگذارن .
  • قابل توجه دوستان عزیز  :  هر جا از مطالب یا لینکی از مطالب مشکل داشت اطلاع دهید تا مشکل برطرف شود .
  • دامنه جدید و همیشگی 707  :  www.forum707.ir
  • بازدید از سایر صفحات  :‌ دوستان عزیز به علت به روز بودن سایت از سایر صفحات نیز بازدید کنید
  • قابل توجه دوستان عزیز  :   دوستانی که در این وبلاگ ثبت نام می کردند باید منتظر تایید مدیر وبلاگ می شدند تا نام کاربریشان فعال شود . از این پس نام کاربری شما توسط ایمیل تایید می شود . لطفا ایمیل معتبر و صحیح وارد کنید .




معرفی بخش های مختلف

این بخش ها جدیدا به تالار 707 اضافه خواهد شد ...

  • به زودی این وبلاگ با موضوعات متنوع در خدمت تمامی کاربرای عزیز می باشد . (جدید) 
  • آهنگ های پیشواز همراه اول و ایرانسل ( منتشر شده )
  • معرفی سایت های عمومی کشور  ( منتشر شده )
  • کلوپ ضد دختر  ( منتشر شده )

آخرین ارسال های انجمن
user707 بازدید : 241 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)

دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
مدتی است که روزها، سرد گذشته؛از سردی هوا، آب چشمه ی عشقت یخ بسته؛
رگهای قلبم بی آب است به یک کویر خشک رسیدن هم بهتر از باریدن باران است؛
فصل عشق تو، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است؛
بی خیال، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم؛
تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و آمده ای به سراغ صفحه آخرش،
هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش؛
اول بیا و بعد بگو میخواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی؛
اگر این است امروز تو ،وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت؛
بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت، اینبار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت؛
باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی؛
دیدنت حالم را خراب میکند ،زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم،
اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند؛
دلت به حالم نسوزد،اینک این حال من است که سوخته، چشمهای خیسم،
به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و میشمارد
ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند؛
به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ؛خاطره هایم را جا میگذارم
و دیگر جای قدمهایت پا نمیگذارم

user707 بازدید : 266 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)

وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

user707 بازدید : 246 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

نمیدانم کجایی

در وجودم نهفته شدی...

در بین دستانم...

در قلبم...

در گوشه چشمانم...

در آسمان ایمانم...

 

در کجا نشسته ایی

کنار ساحل آرامش من

آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد

شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند

 

کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی

در بی خوابی هایم

در شبهایه بی قراریم...

در متن تمام تنهاییم

چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب

 

تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی

در زیر پوست من

چه لطیف میجهی...

تو در فراسوی هر زمان

در هر جای این مکان

با منی...

طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار

تو خود منی...

user707 بازدید : 235 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

می گفت با غرور
 این چشمها که ریخته در چشم های تو
 گردنگاه را
این چشمها که سوخته در این شکیب تلخ
 رنج سیاه را
 این چشمها که روزنه آفتاب را
بگشوده در برابر شام سیاه تو
 خون ثواب را
 کرده روانه در رگ روح تباه تو
 این چشمها که رنگ نهاده به قعر رنگ
این چشمها که شور نشانده به ژرف شوق
 این چشمها که نغمه نهاده بنای چنگ
 از برگ های سبز که در آبها دوند
از قطره های آب که از صخره ها چکند
از بوسه ها که در ته لب ها فرو روند
از رنگ
از سرود
 از بود از نبود
 از هر چه بود و هست
از هر چه هست و نیست
 زیباترند ، نیست ؟
 من در جواب او
بستم به پای خسته ی لب ، دست خنده را
 برداشتم نگاه ز چشم پر آتشش
 گفتم
دریغ و درد
 کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد
 کوبم به روی بی بی چشم سیاه تو
 تک خال شعر مرا
گویم ‚ کدام یک ؟
 این چشمهای تو
 این شعرهای من

 

                        نصرت رحمانی

user707 بازدید : 250 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)

كاش در دهكده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت كمی ارزانی بود



كاش اگر گاه كمی لطف به هم میكردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

 


كاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود




كاش دریا كمی از درد خودش كم می كرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود


كاش به تشنگی پونه كه پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

 


مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمی عرفانی بود

 


چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه كه بارانی بود

 


كاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر كاشانی بود


كاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود

 


كاش اسم همه دختركان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

 


كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

 


كاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز كه می خواهی و می دانی بود


دل اگر رفت شبی كاش دعایی بكنی

user707 بازدید : 253 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ !!!

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند



زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

 


زنده یاد سهراب سپهری

parisa بازدید : 374 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس 
که به هر حلقه موی تو گرفتاری هست

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست 
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست

هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید 
تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم 
همه دانند که در صحبت گل خاری هست

نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس 
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد 
آب هر طیب که در کلبه عطاری هست

من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست

من از این دلق مرقع به درآیم روزی 
تا همه خلق بدانند که زناری هست

همه را هست همین داغ محبت که مراست
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست

عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری هست



                                                                       "سعدی"

parisa بازدید : 292 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

user707 بازدید : 237 شنبه 21 مرداد 1391 نظرات (0)

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

user707 بازدید : 228 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (1)

شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی تو را با لهجهی گلهای نیلوفر صدا كردم .

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعاكردم .

پس از یك جستجوی نقره ای در كوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی كه درتنهایی ام رویید با حسرت جدا كردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: 

دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویاییو من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشت از تنهایی و حسرت رها كردم.

همین بود آخرین فرصت و من بعد از عبور تلخ و غمگین ، حریم چشمهایم را به روی اشكی ازجنس غروب ساكت و نارنجی خورشید وا كردم و تو بی آنكه فكر غربت چشمان من باشی نمیدانم كجا ، تا كی ،  برای چه ...

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت یك قلب دریایی ترك برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاكستری گم شد و گنجشكی كه هر روز از كنارپنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بالهایش غرق در اندوه و غربت شد و بعد ازرفتنت آسمان چشم هایم خیس باران بود و بعد از رفتفت انگار كسی حس كرد من بی توهزاران بار در لحظه خواهم مرد و بعد از رفتنت دریا ، چه بغضی كرد . 

كسی فهمید كه تو نام مرا از یاد خواهی برد ومن با آنكه می دانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام ... برگرد .

معرفی سایت های عمومی کشور

تعداد صفحات : 2

درباره ما
تالار تفریح و سرگرمی ، اطلاع رسانی و دانلود 707 با تنوع موضوعی در خدمت شما دوستان عزیز می باشد . در انجمن سایت ثبت نام کرده و مطالب جذاب خود را با دوستانتان به اشتراک بگذارید . منتظر حضور گرم شما عزیزان هستیم .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست عزیزی که افتخار دادی و از وب ما بازدید کردی ، میشه بگی دختری یا پسر ؟!؟!؟!
    دوستان عزیز نظر شما راجع به محتوا و قالب و در کل ، سایت چیه ؟
    دوست دارید از چه موضوعاتی بیشتر مطلب گذاشته بشه ؟
    نظر شما درباره اجباری کردن ثبت نام کاربر ها در سایت و بعد استفاده از مطالب کار درستی است ؟
    پیوندهای روزانه
    ساعت و تاريخ هجري شمسي




    آمار سایت
  • کل مطالب : 256
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 120
  • بازدید ماه : 784
  • بازدید سال : 7,801
  • بازدید کلی : 258,402
  • آخرین مطالب ارسالی ( 30 مطلب )
    لباس مجلسی زنانه ( 9 مدل ) - 29 شهریور 1392
    معرفی انواع مودم های ADSL - 25 شهریور 1392
    نصب مودم ADSL - 24 شهریور 1392
    شرح مختصر تلفن همراه - 23 شهریور 1392
    قرآن از دید دکتر شریعتی - 21 شهریور 1392
    آدم های ساده - 21 شهریور 1392
    نکته های کارت های عابربانک - 21 شهریور 1392
    این روزها - 01 شهریور 1392
    آهنگ جدید و فوق العاده زیبای پارسا با نام تب دستات - 01 شهریور 1392
    اعراب با ایران چه کردند ؟ - 29 اسفند 1391
    برنامه nimbuzz برای کامپیوتر - 15 بهمن 1391
    مدل لباس مجلسي زنانه شماره 1 - 23 مهر 1391
    دانلود آهنگ بي خداحافظي با صداي رضا صادقي - 20 مهر 1391
    بازي فلش قارچ خور - 16 مهر 1391
    جالبه بخونيد ... - 14 مهر 1391
    حسرت - 05 مهر 1391
    دلم گرفته از تنهايي - 05 مهر 1391
    دانلود آهنگ جدید محمد اصفهانی بنام تکیه بر باد - 31 شهریور 1391
    در كجا نشسته اي - 29 شهریور 1391
    اين چشم ها - 29 شهریور 1391
    تا حالا دقت كردين (4) - 28 شهریور 1391
    آهنگ هاي محسن يگانه - ايرانسل - 28 شهریور 1391
    آهنگ هاي پويا بياتي - ايرانسل - 28 شهریور 1391
    بيچاره دخترا ...!!! ( طنز ) - 26 شهریور 1391
    ماهي فلاور هورن - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي پرت - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي دم شمشيري - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي اوراتوس - 26 شهریور 1391
    روش رفع بلاک سايت سافت گذر - 24 شهریور 1391
    كلاه قرمزي و بچه ننه - 23 شهریور 1391

    تماس با ما