loading...
تنوع موضوعی در تالار 707
تالار وبلاگ 707

خبرنامه

  • من از دوستان عزيزم خواهش دارم كه منت بزارن سر ما و عضو بشن ولي اگر كسي تمايل به عضويت نداره مي تونه با نام كاربري      demo    و رمز عبور   demo  به طور موقت وارد بشه و متن خودش رو در انجمن و سايت درج كنه . به تشكر از شما .


  •  دوست عزیز بهترین حالت نمایش در مرورگرهای Mozilla Firefox و  Google Chrome  می باشد
  • دوستان عزیز کم لطفی نکنید و لطفا نظرتون رو هم بگید به ما ...
  • دعوت به همکاری : دوستانی که مایل به همکاری با ما هستن لطفا پیغام بگذارن .
  • قابل توجه دوستان عزیز  :  هر جا از مطالب یا لینکی از مطالب مشکل داشت اطلاع دهید تا مشکل برطرف شود .
  • دامنه جدید و همیشگی 707  :  www.forum707.ir
  • بازدید از سایر صفحات  :‌ دوستان عزیز به علت به روز بودن سایت از سایر صفحات نیز بازدید کنید
  • قابل توجه دوستان عزیز  :   دوستانی که در این وبلاگ ثبت نام می کردند باید منتظر تایید مدیر وبلاگ می شدند تا نام کاربریشان فعال شود . از این پس نام کاربری شما توسط ایمیل تایید می شود . لطفا ایمیل معتبر و صحیح وارد کنید .




معرفی بخش های مختلف

این بخش ها جدیدا به تالار 707 اضافه خواهد شد ...

  • به زودی این وبلاگ با موضوعات متنوع در خدمت تمامی کاربرای عزیز می باشد . (جدید) 
  • آهنگ های پیشواز همراه اول و ایرانسل ( منتشر شده )
  • معرفی سایت های عمومی کشور  ( منتشر شده )
  • کلوپ ضد دختر  ( منتشر شده )

آخرین ارسال های انجمن
user707 بازدید : 102 شنبه 30 شهریور 1392 نظرات (0)


موضوع انشا غضنفر اینا :

تا به حال احساس غیر قابل توصیفی داشته اید؟

آن را توصیف کنید



تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایماننمی مانیم

ما بر زمینی زندگی می کنیم که هر روزخودش را دور میزند !



پسره: من تا ۲۵ سالم نشه ازدواجنمیکنم

دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه



قابل توجه بعضی ها

بسیاری از «من هم دوستت دارم» ها

نتیجه رودربایستی ای هستند که «دوستت دارم» ها

ایجاد می کنند ، جدی نگیرید



غضنفر لامپ دستشوئیش میسوزه

میگه وای بدبخت شدیم

دیگه باید از حفظ بری نیم



توی مترو خانومه به غضنفر سلام میکنه

غضنفرمیگه : به جا نمیارم !

خانومه میگه : شما پدر یکی از بچه های من هستید!

غضنفر با خجالت میگه : شما همون دوست قبلی من نیستین !؟

خانومه سرخ میشه میگه : نخیر ، من معلم ریاضی دخترتون هستم!



یه ضرب المثلی هست که میگه :

پشت هر مرد موفق یک پارتی کلفت هستش !

 



غضنفر میره رستوران میگه: غذا چیدارین؟

گارسون میگه : کاستیدگیلینکوفینوستا با لیمو!

غضنفر میگه: کاستیدگیلینکوفینوستا با چی!؟



خواستم بگم تو گلمی، دیدم تو خیلیبهتری

خواستم بگم تو ماهمی، دیدم تو خیلی قشنگ تری

خواستم بگم تو جونمی، دیدم از جونم عزیزتری

اصلا تو کارت سوخت منی !



زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِالْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم

بگو: قَبِلْتُ

الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی !



غضنفر دخترش بچه دار نمیشده ، هرچیدوا درمون میکنن جواب نمیده

آخرش شوهرش میدن !



بزرگترین حماقت انسان در زندگی, لبخندزدن به کسیه که ارزش لگدم

نداره ...!




معلم: بگو ببینم آفریقا کجاست؟

شاگرد: (با گریه) آقا اجازه، چرا هر وقت یک چیزی گم میشه ازمن می پرسید!؟



یه روز معلم به شاگرداش می گه بچه هابیاید بریم برای اومدن بارون دعا کنیم

بچه ها گفتن دعای ما که بر آورده نمی شه

معلم می گه چرا ، دعاهای شما بر آورده می شه

بچه هام گفتن اگه دعای ما بر آورده می شد تو الان مرده بودی .



به لره میگن چی میشه که زلزله میاد ؟

میگه هیچی بابا خدا پی ام میده کسی جواب نمی ده اونم بوزمیزنه !



دیوانه اولی: کی اومدی؟

دیوانه دومی: پس فردا

دیوانه اولی: پس فردا که هنوز نیومده

دیوانه دومی: می دونم چون کار داشتم، زودتر اومدم !

 

user707 بازدید : 165 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (0)

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !


کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست... این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،



قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "


چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .


یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟



قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”


احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، ‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .



خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

user707 بازدید : 161 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (0)

آدمهای ساده را دوست دارم، همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند، همان ها که برای همه لبخند دارند، همان ها که همیشه هستند برای همه هستند،
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است! بسکه هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد،
آدمهای ساده را دوست دارم، آنان که بوی ناب " آدمی " میدهند

user707 بازدید : 176 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (0)

کسانی که با کارت های اعتباری از فروشگاه های خارج خرید می کنند چند نکته را مشاهده خواهند نمود:


1.     دستگاه های کارت خوانی که در فروشگاه ها هستند، علیرغم کوچکی دستگاه های مزبور دارای دو دیواره کوچک به ارتفاع ده سانتیمتر هستند تا حتی الامکان اجازه ندهد نفر پهلویی، شماره رمزی که فرد میزند را مشاهده کرده و متوجه شود
2.     دستگاه های کارت خوان نه پهلوی فروشنده، که در دسترس و نزدیکتر به محلی هستند که خریدار قرار دارد.
3.     هیچ فروشنده ای از شما درخواست نمیکند که کارت خود را در اختیار او قرار دهید. این موضوع جرم است.
4.     مهمتر اینکه خریداران بشدت پرهیز دارند که کارت خود را در اختیار هرکس خصوصاً یک فروشنده فروشگاه قرار دهند. خریداران هرگز چنین نمی کنند.
5.     مهمتر از همه اینکه:
هرگز امکان ندارد یک فرد و خصوصاً یک فروشنده از شما بخواهد رمز خصوصی تان را به او بگویید.
اما در ایران همه نکات فوق متفاوت است.
اول اینکه - دستگاه های کارت خوان دیواره و لبه هایی برای دور ماندن چشم اطرافیان از رمز افراد ندارند.
دوم اینکه - دستگاه های کارت خوان اصلاً در اختیار و خدمت فروشنده هستند و نه خریدار.
داخل گیشه فروشنده هستند بنوعی که اصلا دست خریدار به آن نمی رسد.
سوم اینکه - فروشندگان با کمال خونسردی کارت شما را درخواست می کنند.
اگر از دادن کارت خودتان ابا کنید، کار غیر عادی انجام داده اید.
چهارم اینکه - برای خریداران ایرانی امری کاملاً عادی است که کارت خودشان را
براحتی و بدون هیچ حساسیتی در اختیار دیگران همچون فروشندگان قرار دهند.
پنجم اینکه - خریداران ایرانی بقدری با فروشندگان فروشگاهها خودمانی و اهل یک خانواده هستند که
حتی رمز خصوصی شان را در اختیار فروشندگان قرار می دهند.
با حضور دیگران با صدای بلند رمز خود را اعلام می کنند بطوریکه نه فروشنده که
همه حاضران کنار آن گیشه هم رمزشان را می شنوند.
اصلاً وقتی دستگاه کارت خوان نزدیک شما نیست، راه دیگری جز آنکه رمزتان را با صدای بلند اعلام کنید
تا فروشنده آن را وارد کند وجود دارد؟
اما چرا چنین است؟
·       شاید در ایران هیچکس سوء استفاده از کارت ها نمی کند.
همه آدم های خوبی هستند و اصلاً آدم ناجور در ایران نداریم.
·       یا اینکه در ایران بحدی نرم افزار کارت ها پیچیده و غیر قابل سوء استفاده اند که هیچکس  نمی تواند
از کارت ها رمز گشایی کند و به حساب شما دست اندازی نماید.
اما نه! واقعاً اینطور نیست.
آیا اقدامی علیه کسی که اخیراً رمز کارتهای حسابها را افشا کرده و روی اینترنت قرار داد صورت گرفت؟
و از حقوق ضایع شده مشتریان ایرانی جلوگیری شد؟
می بایستی در کشور ما دستگاه عریض و طویلی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که
وظیفه اصلی اش فرهنگ سازی در کشور است، و یا صدا و سیما که دستگاهی کاملاً دولتی است و رقیبی ندارد
و وظیفه اش فرهنگ سازی است دست بکار شده و اینگونه آموزش ها را به مردم بدهند و قبل از آن، خود بانکها
تمهیدات لازم را تدارک ببینند و وظائف اولیه خود را انجام دهند. حالا که  اینطور نیست. خودتان دست بکار شوید.
از همین حالا از ارائه کارت های حسابتان به دیگران بشدت پرهیز کنید.
توجه کنید که دسترسی به حساب شما نیاز به سه تا شماره دارد:
الف- ارقام 16 شماره ای که روی کارت شما بصورت برجسته درج شده است.
ب- ارقام 4 شماره ای که در پشت کارت شما بعنوان کد خصوصی درج شده است.
این شماره بیشتر در خریدهای اینترنتی مورد استفاده قرار می گیرد.
ج- ارقام 4 شماره ای که رمز شماست و معمولاً در فروشگاه ها مورد استفاده قرار می گیرد.
اگر کسی بخواهد سوء استفاده کند بایستی سه شماره فوق را داشته باشد.
برای چنین کسی دسترسی به ارقام رمز شما (ردیف ج) در موقعی که ان را با صدای بلند اعلام کرده و یا
به فروشنده ای می گویید تسهیل شده است.
دسترسی به ارقام پشت کارت شما (ردیف ب) نیز براحتی وقتی که کارت خودتان را به فروشنده می دهید قابل تحصیل است.
می دانید که مشاهده و حفظ کردن این چهار رقم کار سختی نیست.
و اما ارقام 16 شماره ای روی کارت کمی سخت است.
برای این کار فروشنده خطاکار یا بایستی دستگاهی داشته باشد تا بلافاصله از کارت شما عکس بگیرد
و یا اینکه خودش را زیاد به سختی نیندازد. بعد از انکه مبلغ شما به حساب بانکی اش واریز شد،
آن فروشنده خطاکار به صورت حساب بانکی خودش مراجعه نموده و بسادگی با تطبیق مبلغ شما، شماره کارت شما را
بر روی صورت حسابش مشاهده کند.
 
بنابراین دست بکار شوید و از این پس همگی سعی کنیم:
کارت بانکی مان را خودمان در دستگاه کارت خوان بکشیم،
وخودمان رمز را وارد کنیم
فرهنگ سازی کنیم و این ایمیل را به هر کس که علاقه دارید بفرستید.

user707 بازدید : 128 جمعه 01 شهریور 1392 نظرات (0)

این روزها

بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم،
خيلی کم می خنديم،
خيلی تند رانندگی می کنيم،
خيلی زود عصبانی می شويم،
تا ديروقت بيدار می مانيم،
خيلی خسته از خواب برمی خيزيم،
خيلی کم مطالعه می کنيم،
اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم و
 خيلی بندرت دعا می کنيم
چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است.
خيلی زياد صحبت مي کنيم، به اندازه کافی دوست نمي داريم و خيلی زياد دروغ می گوييم


زندگی ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگی کردن را ؛
تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ايم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
ما ساختمانهای بلندتر داريم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر
اما ديدگاه های باريکتر
بيشتر خرج می کنيم اما کمتر داريم، بيشتر می خريم اما کمتر لذت
 می بريم
ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم برای ملاقات همسايه
جديدمان از يک سوی خيابان به آن سو برويم
فضای بيرون را فتح کرده ايم اما فضا درون را نه، ما اتم را شکافته ايم
 اما تعصب خود را نه!

بيشتر مي نويسيم اما کمتر ياد مي گيريم، بيشتر برنامه مي ريزيم اما
کمتر به انجام مي رسانيم
عجله کردن را آموخته ايم و نه صبر کردن،
درآمدهای بالاتری داريم اما اصول اخلاقی پايين تر،
کامپيوترهای بيشتری مي سازيم تا اطلاعات بيشتری نگهداری کنيم، تا رونوشت های بيشتری توليد کنيم، اما ارتباطات کمتری داريم.
ما کميت بيشتر اما کيفيت کمتری داريم
 
اکنون زمان غذاهای آماده اما دير هضم است، مردمی بلند قامت اما
شخصيت های پست،
سودهای کلان اما روابط سطحی
فرصت بيشتر اما تفريح کمتر، تنوع غذای بيشتر اما تغذيه ناسالم تر؛
 درآمد بيشتر اما طلاق بيشتر؛ منازل رويايی اما
 خانواده های از هم پاشيده
 

بدين دليل است که پيشنهاد مي کنم از امروز شما هيچ چيز
 را برای موقعيتهای خاص نگذاريد،
زيرا هر روز زندگی يک موقعيت خاص است
در جستجوی دانش باشيد، بيشتر بخوانيد، در ايوان بنشينيد و منظره را تحسين کنيد بدون آنکه
توجهی به نيازهايتان داشته باشيد
زمان بيشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانيد، غذای مورد علاقه تان را بخوريد و جاهايی را
که دوست داريد ببينيد
 

زندگی فقط حفظ بقاء نيست، بلکه زنجيره ای ازلحظه های لذتبخش است
از جام کريستال خود استفاده کنيد، بهترين
عطرتان را برای روز مبادا نگه نداريد و
 هر لحظه که
دوست داريد از آن استفاده کنيد

عباراتی مانند "يکی از اين روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنيد.
بياييد نامهای را که قصد داشتيم "يکی از اين روزها" بنويسيم همين امروز بنويسيم
بياييد به خانواده و دوستانمان بگوييم که چقدر آنها را دوست داريم. هيچ چيزی را که مي تواند
به خنده و شادی شما بيفزايد به تاُخير نيندازيد هر روز، هر ساعت و هر دقيقه خاص است و
 شما نميدانيد که شايد آن مي تواند آخرين لحظه باشد .

 

اگر شما آنقدر گرفتاريد که وقت نداريد اين پيغام را برای کسانيکه دوست داريد  بفرستيد، و به
خودتان مي گوييد که "يکی از اين روزها"
 آنرا خواهم فرستاد، اگر تا ابدهم زنده باشيد هرگز نخواهيد فرستاد .

user707 بازدید : 181 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

در سال ۶۳۶ ميلادي اعراب مسلمان به ايران حمله کردند
-
متاسفانه عده‌اي نيز بر اين گمان هستند که ايرانيان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همين دليل بر آن شدم که به بخشي از آن اشاره ‌کنم .

عبدالحسين زرين کوب در کتاب دو قرن سکوت مي نويسد: فاتحان، گريختکان را پي گرفتند؛ کشتار بيشمار و تاراج گيري باندازه اي بود که تنها سيصد هزار زن و دختر به بند کشيده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتري زر و سيم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهاي برده فروشي اسلامي به فروش رسيدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ي بسيار بر جاي نهادند
----
پس از تسلط اعراب
در حمله به سيستان؛ مردم مقاومت بسيار و اعراب مسلمان خشونت بسيار کردند بطوريکه ربيع ابن زياد ( سردار عرب ) براي ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدري بساختند از آن کشتگان ( يعني اجساد کشته شدگان جنگ را روي هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکيه گاهها ساختند؛ و ربيع ابن زياد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سيستان هزار هزار ( يک ميليون ) درهم به امير المومنين (عُــمر، خلیفه دوم) دهند با هزار غلام بچه و کنيز. ( کتاب تاريخ سيستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاريخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)

در حمله اعراب به ري مردم شهر پايداري و مقاومت بسيار کردند ؛ بطوريکه مغيره ( سردار عرب ) در اين جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگيدند و پايمردي کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با ني شماره کردند و غنيمتي که خدا از ري نصيب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاريخ طبري؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)

در حمله به شاپور نيز مردم پايداري و مقاومت بسيار کردند بگونه اي که عبيدا ( سردار عرب ) بسختي مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصيت کرد تا به خونخواهي او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهيان عرب نيز چنان کردند و بسياري از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخي؛ صفحه 116 -کتاب تاريخ طبري؛ جلد پنجم صفحه 2011)

در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که « بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاريخ طبري؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران؛ جلد دوم برگ 123)

در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )

در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند ... و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند. (کتاب تاريخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاريخ رويان؛ صفحه ۶۹ )

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)

در حمله به نيشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کينه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوريکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام مي کشتند و غارت مي کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282 (

در حمله ي اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهيان اسلام به سختي جنگيدند؛ بطوريکه سردار عرب ( سعيد بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پايداري و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسليم شدند؛ اما سعيد ابن عاص همه ي مردم را بقتل رسانيد؛ بجز يک تن؛ و در توجيه پيمان شکني خود گفت: « من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه۲۱۱۶ - کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )

پس از فتح" استخر" (سالهاي 28-30 هجري) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند براي بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پايداري ايرانيان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگين کرد بطوريکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانيد و چندان کشتند خون نمي رفت تا آب گرم به خون ريختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بيرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخي صفحه 135-- کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)

رامهرمز نيز پس از جنگي سخت به تصرف سپاهيان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسياري از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراواني را برده ساختند و مال و متاع هنگفتي بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)

مردم کرمان نيز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو ميليون درهم و دو هزار غلام بچه و کنيز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاريخ يعقوبي صفحه 62 -کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)

جنايات اعراب تنها به اين شهر‌ها ختم نشده است و اينها تنها گوشه‌اي از تاراج ميهنمان به دست تازيان بود و آشکارا مقاومت ايرانيان در برابر آنان را ثابت مي‌کند. اگر شهر خاصي‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روايت آنرا شرح دهم.

در کتاب عقدالفريد چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخني از خسرو پرويز نقل شده که مي گويد: اعراب را نه در کار دين هيچ خصلت نيکو يافتم و نه در کار دنيا. آنها را نه صاحب عزم و تدبير ديدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومايگي و پستي همت آنها همين بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جاي و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بينوايي و نيازمندي مي کشند و يکديگر را بر اثر گرسنگي و درماندگي مي خورند.از خوردنيها و پوشيدنيها و لذتها و کامروانيهاي اين جهان يکسره بي بهره اند.
 
 بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛
 تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

user707 بازدید : 288 جمعه 14 مهر 1391 نظرات (0)

دقت کردین وقتی وارد سایت میشی،بخوای پستای جدید رو بخونی..تا تموم بشن میبینی چند صفحه دیگه پست جدید اضافه شده..

 

اگه قرار باشه بین عشقت و ۱ میلیون دلار یکی رو انتخاب کنی
اولین چیزی که با اون پول می خری چیه !؟

 

یکی از رموز ماندگاری دوستی ها اینه که هر کسی دُنگ خودش رو بده !

 

بزرگترین اشتباه یک مرد اینه که به مرد دیگه ای فرصت ایجاد لبخند روی لبهای زن مورد علاقه اش رو بده..!!!

 

 

user707 بازدید : 241 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)

دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
مدتی است که روزها، سرد گذشته؛از سردی هوا، آب چشمه ی عشقت یخ بسته؛
رگهای قلبم بی آب است به یک کویر خشک رسیدن هم بهتر از باریدن باران است؛
فصل عشق تو، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است؛
بی خیال، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم؛
تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و آمده ای به سراغ صفحه آخرش،
هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش؛
اول بیا و بعد بگو میخواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی؛
اگر این است امروز تو ،وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت؛
بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت، اینبار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت؛
باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی؛
دیدنت حالم را خراب میکند ،زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم،
اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند؛
دلت به حالم نسوزد،اینک این حال من است که سوخته، چشمهای خیسم،
به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و میشمارد
ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند؛
به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ؛خاطره هایم را جا میگذارم
و دیگر جای قدمهایت پا نمیگذارم

user707 بازدید : 266 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)

وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

user707 بازدید : 246 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

نمیدانم کجایی

در وجودم نهفته شدی...

در بین دستانم...

در قلبم...

در گوشه چشمانم...

در آسمان ایمانم...

 

در کجا نشسته ایی

کنار ساحل آرامش من

آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد

شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند

 

کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی

در بی خوابی هایم

در شبهایه بی قراریم...

در متن تمام تنهاییم

چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب

 

تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی

در زیر پوست من

چه لطیف میجهی...

تو در فراسوی هر زمان

در هر جای این مکان

با منی...

طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار

تو خود منی...

معرفی سایت های عمومی کشور

تعداد صفحات : 12

درباره ما
تالار تفریح و سرگرمی ، اطلاع رسانی و دانلود 707 با تنوع موضوعی در خدمت شما دوستان عزیز می باشد . در انجمن سایت ثبت نام کرده و مطالب جذاب خود را با دوستانتان به اشتراک بگذارید . منتظر حضور گرم شما عزیزان هستیم .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست عزیزی که افتخار دادی و از وب ما بازدید کردی ، میشه بگی دختری یا پسر ؟!؟!؟!
    دوستان عزیز نظر شما راجع به محتوا و قالب و در کل ، سایت چیه ؟
    دوست دارید از چه موضوعاتی بیشتر مطلب گذاشته بشه ؟
    نظر شما درباره اجباری کردن ثبت نام کاربر ها در سایت و بعد استفاده از مطالب کار درستی است ؟
    پیوندهای روزانه
    ساعت و تاريخ هجري شمسي




    آمار سایت
  • کل مطالب : 256
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 76
  • باردید دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 156
  • بازدید ماه : 820
  • بازدید سال : 7,837
  • بازدید کلی : 258,438
  • آخرین مطالب ارسالی ( 30 مطلب )
    لباس مجلسی زنانه ( 9 مدل ) - 29 شهریور 1392
    معرفی انواع مودم های ADSL - 25 شهریور 1392
    نصب مودم ADSL - 24 شهریور 1392
    شرح مختصر تلفن همراه - 23 شهریور 1392
    قرآن از دید دکتر شریعتی - 21 شهریور 1392
    آدم های ساده - 21 شهریور 1392
    نکته های کارت های عابربانک - 21 شهریور 1392
    این روزها - 01 شهریور 1392
    آهنگ جدید و فوق العاده زیبای پارسا با نام تب دستات - 01 شهریور 1392
    اعراب با ایران چه کردند ؟ - 29 اسفند 1391
    برنامه nimbuzz برای کامپیوتر - 15 بهمن 1391
    مدل لباس مجلسي زنانه شماره 1 - 23 مهر 1391
    دانلود آهنگ بي خداحافظي با صداي رضا صادقي - 20 مهر 1391
    بازي فلش قارچ خور - 16 مهر 1391
    جالبه بخونيد ... - 14 مهر 1391
    حسرت - 05 مهر 1391
    دلم گرفته از تنهايي - 05 مهر 1391
    دانلود آهنگ جدید محمد اصفهانی بنام تکیه بر باد - 31 شهریور 1391
    در كجا نشسته اي - 29 شهریور 1391
    اين چشم ها - 29 شهریور 1391
    تا حالا دقت كردين (4) - 28 شهریور 1391
    آهنگ هاي محسن يگانه - ايرانسل - 28 شهریور 1391
    آهنگ هاي پويا بياتي - ايرانسل - 28 شهریور 1391
    بيچاره دخترا ...!!! ( طنز ) - 26 شهریور 1391
    ماهي فلاور هورن - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي پرت - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي دم شمشيري - 26 شهریور 1391
    معرفي ماهي اوراتوس - 26 شهریور 1391
    روش رفع بلاک سايت سافت گذر - 24 شهریور 1391
    كلاه قرمزي و بچه ننه - 23 شهریور 1391

    تماس با ما